پايگاه خبری همدان پرس، نخستين رسانه آنلاین استان همدان در عرصه اطلاع رسانی
 
 درباره ما | تماس با ما | تعرفه آگهی | شناسنامه | پیوندها | خبرنامه | آرشیو | نظرسنجی | ارسال مطالب | RSS
 
 صفحه نخست | فرهنگ | مجلس | ورزش | حماسه | عکس | شهر و شورا
کد مطلب:  84548تاریخ انتشار:  5 اردیبهشت 1403 - 9:29
نسخه چاپی
ارسال به دوستان

 سرنوشت تلخ زیبای ۲۷ساله، یک ایران را متاثر کرد

روزنامه شرق در شماره امروز خود وقوع یک حادثه تلخ و تکان دهنده از همسرکشی در ارومیه را روایت کرده است.
به گزارش همدان پرس؛ روزنامه شرق در شماره امروز خود وقوع یک حادثه تلخ و تکان دهنده از همسرکشی در ارومیه را روایت کرده است.

سرنوشت تلخ زیبای 27ساله، یک ایران را متاثر کرد

این ماجرای تلخ اینگونه تشریح شده است:

* بیستم اسفند‌ماه حوالی ساعت پنج عصر تنها چند روز مانده به نوروز 1403 یک زن 27‌ساله به نام زیبا صیاد در ارومیه به دست همسر سابق خود با شلیک گلوله به قتل رسید. زیبا فقط 10 روز بود که از همسرش طلاق گرفته بود. هنگامی که مأموران آگاهی به همراه احسان، برادر زیبا، به خانه قاتل مراجعه می‌کنند، مادر و خواهران قاتل با دیدن‌شان دست می‌زنند و کِل می‌کشند و فریاد می‌زنند که آخِیش دل‌مان خنک شد و پسرمان انتقامش را گرفت.

* عطر بیدمشک کوچه‌های ارومیه را پر کرده و خیابان‌های شهر مملو از خانواده‌هایی است که به دنبال خرید عید هستند. شور آخرین روزهای سال را می‌شد از هوای بهاری آن روز کاملا حس کرد. در کلاس کوچک طراحی در خیابان عمار، 12 دختر هنرجو و زیبای 27‌ساله با عشق و علاقه مشغول نقاشی بودند. نقاشی زیبا، دختری بود با موهای بافته‌شده که چند سیب را در دستان خود گرفته و با نگاهی زیبا و سرشار از احساس به نقطه‌ای خیره شده بود. زیبا خبر نداشت که این آخرین باری است که قلم در دست گرفته و آخرین طراحی خود را به تصویر می‌کشد.همگی در حال طراحی بودند. درِ کلاس با صدای بلند باز می‌شود و مردی با یک کاپشن سیاه و اسلحه به دست وارد می‌شود و به همه یک نگاه می‌اندازد و زیبا را صدا می‌زند. زیبا از جایش بلند می‌شود. شاهدان می‌گویند از ترس به خود می‌لرزید و دستانش را روی سرش گذاشت و فریاد زد وای وای... .


* مرد با خونسردی تمام نزدیک شد و یک گلوله به سر و دو گلوله دیگر به سمت قلبش شلیک کرد و زیبا در‌حالی‌که مدادش در دستش است، غرق در خون نقش بر زمین می‌‎شود. قبل از رسیدن آمبولانس دیگر جانی در بدن نداشت. مسئول آموزشگاه که نقاش جوانی است، بلافاصله دنبال قاتل می‌دود؛ اما دو نفر از اولیای هنرجویان که دم در آموزشگاه حضور داشتند، از ترس اینکه مبادا به معلم هم شلیک شود، مانع شدند. قاتل بلافاصله پا به فرار گذاشته بود و تا به امروز نیز دستگیر نشده است. بلافاصله با آمبولانس و پلیس تماس می‌گیرند. همه ترسیده بودند و در میان هنرجویان نوجوان‌های 12‌، 13‌ساله هم بودند که بیشتر از همه ترسیده بودند.

* روزی که خبرنگار برای مصاحبه و دیدن صحنه قتل زیبا به آموزشگاه مراجعه کرد، مسئول آموزشگاه چشمانش هنوز قرمز بود، با شوهرش درِ آموزشگاه را برای ما باز کرد. یک هفته گذشته بود. اثری از خون زیبا در صحنه نمانده بود. پری مداد زیبا را نشان داد که بر زمین افتاده بود و گفت ببین هنوز مدادش اینجاست.پری با صدای بغض‌آلود و چشمان گریان گفت: صحنه بسیار دردناکی بود و روز حادثه چند نفر از هنرجویان زبان‌شان بند آمده بود و چند نفر دیگر هم کارشان به بیمارستان کشید. همه جای کلاس غرق در خون زیبا شده بود.

* 20 روز بعد از مرگ زیبا در محل آموزشگاه برای زیبا مراسم یادبود گرفتند. خواهر زیبا فقط دو، سه کلمه توانست حرف بزند و بعد زد زیر گریه و مدام می‌گفت خواهرم خیلی سختی کشید، خیلی مظلوم بود... . وقتی مادر زیبا داخل آموزشگاه شد، با گریه و زاری در جایی که زیبا به قتل رسیده بود، ایستاد و می‌گفت فدای نقاشی‌هایت شوم دختر مظلوم من... .

* پدر زیبا کشاورز است و دو همسر دارد که مادر زیبا همسر دومش است و به‌ همین‌ خاطر زیبا در یک خانواده پرجمعیت بزرگ شده بود. بعد از آنکه دیپلمش را می‌گیرد، پسرعمویش جلال که 10 سال از زیبا بزرگ‌تر بود، به خواستگاری‌اش رفت. جلال در بازار ارز فعالیت می‌کرد. پسر کوچک خانواده و نور چشم پدر و مادرش بود.

* احسان، برادر زیبا که مهندس عمران است و حدود سه سال نیز از او بزرگ‌تر است، از نحوه ازدواج خواهرش می‌گوید: «همه ما به انجام این وصلت راضی بودیم و فکر می‌کردیم زیبا با این وصلت خوشبخت می‌شود و انگار زیبا هم باورش شده بود. زیبا عاشق جلال نبود و تنها بر ‌اساس سنت‌های کهن و عقب‌مانده و اینکه در خانه عمویش خوشبخت می‌شود، ازدواج کرد. خانواده عمویم دو پسر داشتند و عاشق پسران‌شان بودند و خیال ما این بود که برای عروس‌های‌شان نیز همین‌طور خواهند بود که این تفکرات کاملا اشتباه و بی‌اساس بود.

* زیبا صیاد در 18سالگی به اصرار خانواده خود با پسرعمویش ازدواج می‌کند و خانواده زیبا از این ازدواج بسیار خوشحال بودند، به خیال اینکه دخترشان خوشبخت می‌شود. حاصل این ازدواج دو پسر هشت و پنج‌ساله بود.احسان صیاد، برادر زیبا، با چشمان گریان و صدای لرزان مدام می‌گفت که «خواهر من مظلوم بود و تنها گناهش طلاق و نماندن در شکنجه‌گاه خانه همسر بود؛ تاوان طلاق مرگ نیست...».

* آن‌طور که برادر زیبا می‌گفت، «از همان اوایل ازدواج زیبا با خانواده همسرش دچار مشکل می‌شود و بارها انگ دزدی از طرف خانواده همسر به زیبا زده شده بود و همین امر باعث اختلاف بین دو خانواده شد. بعد از این ماجرا بارها و بارها زیبا از سوی همسرش بازدید بدنی می‌شود. زیبا طبق سنن قدیم در یکی از طبقات خانه پدر‌شوهرش زندگی می‌کرد و همین امر باعث شده بود که همه اعضای خانواده در زندگی زیبا دخالت کنند و بارها و بارها نه‌فقط از سمت همسر بلکه از سمت همه اعضای خانواده همسرش مورد اذیت و آزار روانی و گاهی خشونت فیزیکی قرار می‌گرفت».

* بعد از دعوایی که میان دو خانواده انجام شد، زیبا به مدت دو سال تمام در خانه زندانی شده بود و حق بیرون‌رفتن از خانه را نداشت؛ حتی از تماس تلفنی با پدر و مادرش هم محروم بود و چون زیبا در آن زمان دارای یک فرزند شیرخوار بود، ‌خانواده‌اش در مدت این دو سال به خاطر فرزند شیرخوار زیبا هیچ اقدامی انجام ندادند تا زمانی که پسرش را از شیر گرفت. بعد از درست‌نشدن وضعیت زندگی زیبا و ادامه‌دارشدن حبسش در خانه، پدرش از طریق کلانتری اقدام و او را از خانه شوهرش خارج می‌کند و همین قضیه باعث تشدید اختلاف بین دو خانواده شد.

* بعد از این ماجرا عزم زیبا و خانواده‌اش برای گرفتن طلاق جزم می‌شود. در مدت سه سالی که زیبا در خانه پدرش بود، با وجود حق قانونی اجازه دیدن فرزندانش را نداشت و طبق گفته احسان بارها و بارها پدر، برادر و خانواده همسر زیبا همه اعضای خانواده زیبا را تهدید به مرگ کرده بودند و حتی خود زیبا این موضوع را نیز در دادگاه مطرح کرده بود.

* احسان درحالی‌که اشک‌هایش همچنان جاری است، ادمه می‌دهد: «خواهر من قربانی تبعات نگاه مالکیت در نزد برخی مردها شد. مرد مالک زن نیست، سند ازدواج سند مالکیت نیست. ما به‌هیچ‌عنوان حق نداریم حتی اگر زمانی رفتار نامناسبی از طرف زن انجام شود، او را بکشیم. این رفتار غیر‌قابل بخشش است و نه در هیچ کجای دین، نه قرآن و نه در سنت و احادیث ما آمده است. حتی بزرگان دین برای مسائل ناموسی هم شرط و شروط‌ بسیار سنگینی گذاشته‌اند، چه برسد به کسی که تنها گناهش طلاق‌گرفتن و رهایی از برزخی بود که خانواده همسر برایش به وجود آورده بودند. تمام خانواده مثل کوه پشت زیبا بودیم و پدرم در مدت این سه سال با موی سفیدش هر روز به خاطر زیبا در دادگاه‌های شهر سرگردان بود و تا آخرین لحظه پشتیبان زیبا بود‌.
ایمیل مستقیم:   info@hamedanpress.irشماره پیامک:   500023370000
نظر شما:
[ لطفاً از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید ]
نام: 
نظر شما: 
*
ایمیل: 
نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.
*       
 
 صفحه نخست | فرهنگ | مجلس | ورزش | حماسه | عکس | پیوندها | آرشیو | RSS
همدان پرس؛ رسانه آنلاین با مجوز رسمی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت محفوظ و متعلق به همدان پرس است و باز نشر مطالب آن با ذکر منبع بلامانع است
info@hamedanpress.ir